تعالیم اسلام نشأت گرفته از وحی آسمانی است به همین جهت هیچ شک و شبههای در مضامین آن وجود ندارد. اجماع مسلمانان بر این است که قرآن کریم همان قرآنی است که بر قلب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل گردید، لذا نه تنها هیچ شک و شبههای در صحت تعالیم قرآن کریم وجود ندارد؛ بلکه تعالیم روحبخش قرانکریم موجب تعالی بشر از منظر معنوی و همچنین موجب رشد زندگی مادّی و حلّ مشکلات زندگی مادّی خواهد شد.
یکی از مسائلی که در قرآن کریم مطرح شده، مسئله بردهداری و کنیز است که معمولا مورد هجمهی دشمن قرار گرفته و آیین اسلام را مخالف با فطرت بشر دانستهاند، در صورتی که اولا مسئلهی بردهداری قبل از اسلام در جامعهی آن زمان مرسوم بوده و ابداع اسلام نبوده است و ثانیا به برده گرفتن اسرای جنگی در زمان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) دارای مصالحی همچون تربیت دینی بردهها بوده که نمیتوان این مصالح را نادیده گرفت، منتهی با توجه به اینکه تا قبل از ظهور اسلام با بردهها بد رفتاری میشد اسلام دستورات خاصّی برای حفظ حرمت برده و کنیز صادر کرد و دستور داد با آنها همانند یک انسان برخود کنند. اسلام، برده و کنیز را به عنوان یک انسان به رسمیت شناخت و برای بردگان شخصیت قائل شد و به مسلمین دستور داد برای تربیت دینی آنها برنامه ریزی کنند.[1]
هدف دشمن از ابتدای ظهور اسلام تا کنون این بوده که با گزیشنی برخورد کردن دستورات اسلامی، این تعالیم را مخالف با فطرت انسانی و منافی با اخلاق نشان دهد؛ به همین جهت شبهات فراوانی برای تضعیف دین مقدس اسلام مطرح میکنند، یکی از شبهات این است که «چگونه اسلام بر اساس آیه 24 سوره نساء اجازه داده است زنان شوهردار را در جنگ به کنیزی گرفته و با آنان همبستر شد؟».
در پاسخ به این پرسش عرض میشود:
قرآن کریم در سوره نساء، از آیات 22 تا 24 درباره زنانی که ازدواج با آنها حرام است میپردازد. در آیه 24 میفرماید: «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ، و زنان شوهردار (بر شما حرام شدهاند) مگر زنانی که (آنان را در جنگ دینی مسلمانان با کافران) اسیر کرده باشید، که برای شما حلال میباشند». خداوند متعال در این آیه میفرماید ازدواج با زنان شوهردار بر شما حرام است مگر زنانی که در جنگ اسیر شده باشند. در حقیقت این استثنا میخواهد بفرماید زنانی که در جنگ با مسلمانان شرکت کردهاند، در صورت اسیر شدن، نکاح شوهران کافرشان لغو میگردد، و در حقیقت اسیر شدن به منزلهی طلاق از شوهران کافرشان میباشد؛ لذا اسلام اجازه میدهد بعد از تمام شدن عدّهی آنها، با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود.
چنانکه اگر زن غیر مسلمان به دین اسلام مشرّف شود از شوهر کافرش جدا میشود، چنین زنان شوهرداری که در اسارت مسلمانان قرار میگیرند، رابطه آنها به مجرد اسارت، با شوهرانشان قطع خواهد شد؛ از این جا روشن میشود که اسلام به هیچ وجه اجازه نداده است که مسلمانان با زنان شوهردار حتی از ملل و مذاهب دیگر ازدواج کنند. به همین جهت، عدّه برای آنها مقرّر ساخته و در دوران عدّه از ارتباط زناشویی با آنها جلوگیری نموده است.[2]
بنابراین، منظور آیه 24 سوره نساء، زنان غیر مسلمانی است که به اسارت مسلمانان در جنگها در میآیند که به محض اسارت آنها، نکاح شوهران کافرشان لغو میگردد؛ لذا چنین زنانی، شوهردار محسوب نمیشوند و میتوان بعد از تمام شدن عدّهی آنها، با آنان ازدواج کرد و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار کرد.
حال که معلوم شد اسارت به منزلهی جدایی ارتباط زن با شوهرش میباشد به طور خلاصه حکمت و فلسفهی ازدواج با زنان اسیر بیان میگردد:
شکی نیست زنانی که در جنگها به اسارت در میآمدند، بخشی از نیروهای جبهه دشمن بودهاند که اگر آزاد میشدند، تقویت جبهه دشمن را در پی داشته است و هیچ عقل سلیم و هیچ دین، مکتب و قانونی در هیچ زمانی اجازهی آزادی بیقید و شرط آنان را نداده است، بلکه هر کشوری برای برخورد با آنان برنامهی خاصّی داشته است. باید دید بهترین روش برخورد چه روشی است. برای جلوگیری از پیوستن مجدد آنان به جبههی دشمن یا باید همهی آنها را میکشتند که کار بسیار بیرحمانهای بود و با روح اسلام ناسازگار بود و اسلام هرگز چنین اجازهای را نمیداده است. از سویی دیگر زندانی و حبس کردن همهی آنان نیز علاوه بر این که روش درستی نبود، با توجه به عدم وجود حداقل امکانات در آن زمان، ممکن هم نبود.
همچنین به کار گرفتن آنها در معادن و مزارع، بدون این که از حقّ استفاده از غرایز جنسی برخوردار باشند، عواقب خطرناکی از جمله رواج فحشا در بین آنها را به دنبال داشت. پس باید برای نگهداری و اداره کردن زندگی و تأمین نیازمندیها و آموزش و تربیت دینی همهی اسیران، به خصوص زنان چارهای اندیشیده شود تا نه تنها عواقب سوئی برای آنان و جامعه در پی نداشته باشد، بلکه با اسلام آشنا شده و با مسلمان شدن، آزاد شده و به تبلیغ و تقویت جبههی اسلام بپردازند.
اسلام ضمن محکوم کردن هر گونه رفتار غیر انسانی با اسیران و توصیه به رعایت حقوق انسانی آنان، مسئولیّت آموزش تربیت و ادارهی آنان را بر عهدهی مسلمانان گذاشته تا نیازهای زندگی آنان را فراهم آورند. علاوه بر این، طرح اسلام در مورد ازدواج و حلّیت زنان اسیر شده، راهی برای احیای شخصیت آنها در همهی ابعاد بود. چرا که در آن زمان همه به اسیران خود به عنوان غنیمت و ابزاری نگاه میکردند که فقط باید در معادن و مزارع آنها را به کارهای سخت وادار کرد و ازدواج با چنین افرادی، امری کاملا خلاف باور حاکم بر جوامع آن روز بود و مردم آن روز ازدواج با چنین افرادی را توهین بزرگ به خود و فامیل خود میدانستند.
به همین دلیل طرح ازدواج با اسیران در چنین فضایی یک انقلاب بنیادین در جامعه بشری آن روز محسوب میشد و در واقع قانونی کردن ازدواج با زنان اسیر شده، هم احیای شخصیت زنان اسیر شده و هم به معنای حقِّ اعطای تشکیل خانواده به آنان بود. پس ازدواج با زنان اسیر شده نه اهانت به آنها و بلکه در جهت احیای شخصیت و کرامت زنان آنان بود. «چنانکه اگر با توجه به برخوردهای وحشیانه قدرتمندان و اقوام و ملل موجود در آن زمان با اسیران بهویژه زنان اسیر، قانون و دستور اسلام در ظرف زمانی خود به درستی تحلیل و بررسی شود و با شرایط حاکم بر جامعه آن روز مقایسه شود، میتوان به حکیمانه بودن آن پیبرد».[3]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
[1]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1358، ص 49.
[2]. تفسیر نمونه، ج3، ص 333 و 334.
[3]. علامه طباطبائی، فرازهای از اسلام ، ص171 و 221.